بدون خدا کسی به وجود نمیآید که بخواهد زندگی نیز بنماید. مثل این است که معلول و پدیده پس از به وجود آمدن، بپرسند: ما چه نیازی به علت یا پدیده داریم، حالا که دیگر پدید آمده و هستیم؟ در حالی که رابطه معلول با علت خویش، پدیده با پدیدآورنده خویش و مخلوق با خالق خویش، رابطهای هستی و هستیبخش بوده و مستمر است، بدون لحظهای انقطاع.
پس شاید بتوان پرسید: ما چه نیازی به پرستش آن خالق و معبود داریم، ولی نمیتوانیم بپرسیم: چه نیازی به وجودش داریم؟! وجود هر علتی، قبل از معلول خود است و وجود هر پدید آورندهای، قبل از وجود پدیده است. پس، ما [و هر آن چه در جهان هستی مییابد] چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه قبول داشته باشیم و چه نداشته باشیم، خالق و پدید آورنده داریم.
لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمایید